عروس بدان! یا جوابیه ای برای آقای مُحمَل باف گوش مخملی!
به نام او که فرمود:
إِن تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یَرْجُونَ
اگر شما درد مىکشید، آنان [دشمنان و کافران نیز] درد مىکشند
حال آنکه شما ازخدا امید دارید که آنهاندارند
خب!
متاسفانه فعلا عملی کردن قولی که درباره مطلبی در مورد وقایع اخیر، داده شده بود، میسر نشده، نمی دونم شاید قسمت نیست.
علی الحساب پی نوشتی برای نامه سرگشاده دبیر انجمن نویسندگان و شاعران سراسر کشور جناب آقای ناصر عزیز خانی با عنوان" مخملباف حَمّالة الحطبِ سینماهای هر جایی غرب" نوشته شده است را پست می گذارم که آن را در اعتراض به نامه محسن مخلباف در هتاکی به مقدسات نظام نوشته اند
متن این نامه را می توانید از اینجا بخوانید
پی نوشتی برای آقای مُحمَل باف ِگوش مخملی
که علاقه بسیاری به چیزهای مخملی علی الخصوص کودتاهای آن، دارند
یکبار سر کلاس، یکی از اساتید شروع کردند به گفتن از فیلم"سکس و فلسفه" یا یک فیلم دیگر که دقیق یادم نیست و گفتند این فیلم آقای مُحمَل باف! . . .
آن زمان خیلی به من برخورد، چون اسم او را که در کتاب ادبیات سال دوم دبیرستان بارها و بارها به عنوان یکی از "کارگردانان به نام ایران" خوانده بودم! برایسم سخت بود ببینم که به او که هم ردیف! مرحوم علی علی حاتمی و .... بود توهین شود.
گفتم عجب استاد تندرو و رادیکالی هست این!
اما بعدها که شاهکارهای! او را که در همگی همیشه حرفی از "سکس" هست و اصلا کل فیلم بر مدار آن می چرخد - حیف که از فروید و اعقاب فروید متنفرم و از نظریاتش البته! و گرنه به عقیده آن....(بخوانید آن انسان سه نقطه!) همه این اقدامات از عقده هایی جنسی ناشی می شود که ریشه در دوران کودکی یا جوانی داشته اند... - و سناریوی آن ها هر روز قبیح تر و بی حیاتر از دیروز می شوند را می دیدم، بیشتر به آن استاد چند ماهه! عتقاد پیدا می کردم! و پیش خودم شرمنده تر می شدم
راستی!
این آقای به ظاهر روشن فکر!- که از آن، پاپیون و سکس و اباحه گری و اوباشگری آن را خوب بلدست! و به آنها سخت هم! مقّیدست- چه خیال کرده است یا خود را چه چیز! تصور کرده است که جرات می کند به جای ملت بزرگ ایران و هفتاد ملیون مردم رشید آن، در آستانه ی متعفن شیطان بزرگ، دم تکان دهد و به غلط کردن بیفتد!
اصلا کدام خری! - حتما بنده را می بخشید که واژه جایگزین بهتر و گویاتری سراغ ندارم - او را نماینده ایران کرده است؟
اگر ایشان به چیز خوردن! افتاده اند آزادند خودشان و حنا جانشان - دختری در نمی دانم کجا! - هر قدر می خواهند بروند با هر که دوست دارند هر چه قدر که می خواهند بخورند و نشخوار کنند و دم تکان دهند برای اربابانشان، اما هیهات اگر به جای مردم ایران و به نمایندگی از مردمان مومن آن، افاضه ای فرمایند!( افاضه در اینجا از ریشه افتضاح نیست! )
دست آقای عزیز خانی هم درد نکند!
آدمی وقتی می بیند هنوز هنرمندانی هستند که غیرت دینی دارند و عرق ملیشان هنوز می جنبد، به خودش می بالد و امیدوار می شود که "هنوز همه هنرمندان ما دچار غرب زدگی - بر وزن جو زدگی یا سبز زدگی (البته از نوع لجنی آن) - نشده اند!" .
چقدر خوبست وقتی آدمی می رود و هرچه فریاد دارد بر سر آمریکا و نوکرانش می کشد!
بعد از این دو سه روز خون به جگر شدن ها! این نوشته را شاید بشود بد مستی حاصل از این فریاد ها تعبیر کرد
دعایمان که می کنید؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ